دیو دارو

لغت نامه دهخدا

دیودارو. [ وْ ] ( اِ مرکب ) همان دیودارست که درخت کاج مانند باشد و شیره آن علاج استرخای اعضا کند. ( برهان ). سرو هندی. ( ناظم الاطباء ). دیودار. ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

همان دیو دارست که درخت کاج مانند باشد و شیر. آن علاج استرخای اعضا کند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال فنجان فال فنجان فال ارمنی فال ارمنی فال تک نیت فال تک نیت