خلل انداختن

لغت نامه دهخدا

خلل انداختن. [ خ َل َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) خرابی ایجاد کردن. تباهی ایجاد کردن. || تفرقه ایجاد کردن :
دل عارف غبارآلوده کثرت نمیگردد
نیندازد خلل در وحدت آئینه صورتها.؟

فرهنگ فارسی

خرابی ایجاد کردن تباهی ایجاد کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال میلادی فال میلادی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال اعداد فال اعداد