خشک نانک

لغت نامه دهخدا

خشکنانک. [ خ ُ ن َ ] ( اِ مرکب ) خشکنانج. خشکنانه. رجوع به خشکنانج و خشکنانه شود : و چندان اطعمه غریب بر آن سماط بود که در حصر... نگنجد و در میان تلی عظیم از حلاوی و خشکنانک برهم ریخته بود چنانکه مرد ایستاده در پس آن نمی نمود. ( تجارب السلف ).

فرهنگ عمید

نانی که با آرد، روغن، و شکر تهیه می کردند و پس از پختن آن را خشک می کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال کارت فال کارت فال اوراکل فال اوراکل