حبیب سلمی

لغت نامه دهخدا

حبیب سلمی.[ ح َ ب ِ س َ ل َ ] ( اِخ ) رجوع به حبیب بن حمامة شود.
حبیب سلمی. [ ح َ ب ِ س َ ] ( اِخ ) رجوع به حبیب بن ربیعه سلمی شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال آرزو فال آرزو