جامع سفیان

لغت نامه دهخدا

جامع سفیان. [ م ِ ع ِ س ُف ْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از چیزی که شامل همه چیز باشد. ضرب المثل است برای چیزهائی که اشیاء بسیاری در بر داشته باشد. آنچه امور یا اشیاء مختلف و فراوان را فرا در بر داشته باشد. ثعالبی آرد: جامع سفیان ثوری در فقه ضرب المثل است برای چیزی که شامل همه اشیاء باشد چنانکه کشتی نوح را نیز برای اینگونه اشیاء ضرب المثل آرند، و از ابوبکر خوارزمی بخاطر دارم که هر وقت کتاب یا مکان جامعی [ می دید ] میگفت : این جامع سفیان و کشتی نوح و مخلط خراسان است. و ابوعبداﷲبن حجاج گوید :
باللّه قولوا لی و لاتغضبوا
لست من الحق بغضبان
فقر و ذل و خمول معا
احسنت یا جامع سفیان.( از ثمارالقلوب ص 134 ).فیقال سجه زیدان کما یقال اشقر مروان و جامع سفیان و عود بنان. ( ثمار القلوب ص 154 ). هرچند این تاریخ جامع سفیان میشود از درازی. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

کنایه از چیزی که شامل همه چیز باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال تماس فال تماس فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ