توشه کردن

لغت نامه دهخدا

توشه کردن. [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آذوقه راه کردن. ذخیره کردن. بضاعت ساختن :
توشه از طاعت یزدانت همی باید کرد
که در این صعب سفر طاعت او توشه ماست.ناصرخسرو.تا نبرد خوابت از او گوشه کن
اندکی از بهر عدم توشه کن.نظامی.

فرهنگ فارسی

آزوقه راه کردن . ذخیره کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس