تقاضا امدن

لغت نامه دهخدا

( تقاضا آمدن ) تقاضا آمدن. [ ت َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) تقاضا برآمدن. میل کردن. خواهان شدن :
چو کار از پای بوسی برتر آمد
تقاضای دهان بوسی برآمد.نظامی.تقاضای آن شوی چون آیدش
که از سنگ وآهن برون آیدش.نظامی.رجوع به تقاضا و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

( تقاضا آمدن ) تقاضا بر آمدن میل کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال ای چینگ فال ای چینگ فال شمع فال شمع فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی