تضمین مزدوج. [ ت َ ن ِ م ُ دَ وَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این صنعت چنان بود که دبیر یا شاعر بعد از آن که حدود اسجاع و قوافی نگاه داشته باشد و شرایط آن بجای آورده ، در اثنای ابیات دو لفظ مزدوج یا بیشتر بکار بندد. مثال از قرآن : و جئتک من سَبَاء بنَبَاء یقین. ( قرآن 22/27 ). از قول نبوی : المؤمنون هینون لینون. دیگر: المؤمن دعب لعب. از سخن بلغا: فلان زین بعلمه الجم و مجده الاشم زمانه وفاق بفضله الباهر و حسبه الزاهر اقرانه. در این دو قرین زمانه و اقرانه که به آخر هر یک افتاده اند سجعند و اعتماد قرینه ها بر آن است که آن لفظها متفق الاواخر که در اثنای هر قرینه ای افتاده است چون علمه الجم و مجده الاشم و فضله ُ الباهر و حسبه ُ الظاهر مزدوجند و این مزدوج آوردن از جهت زیادت آرایش است و در حدود اسجاع اصلی بدان حاجت نیست. پارسی : فلان به سیرت گزیده و عادت پسندیده معروف است و به خدمتکاری دولت و طاعتداری حضرت موصوف. مثال در مرثیه اسماعیل عباد گفته اند: مضی الصاحب ُ الکافی و لم یبق َ بعده ُ کریم یروی الارض فیض عمامه فقدناه لماتم و اعتم بالعلی کذاک خسوف ُ البدر عنه تمامه. غرض لفظ تم و اعتم است از این قطعه که مزدوجند. مثال دیگر مراست : تعود رسم الوهب و النهب فی العلی و هذان وقت اللطف و العنف دابه ففی اللطف ارزاق العفاة هباته و فی العنف اعمارَ العداة نهابه ُ. غرض از این بیتها وهب و نهب و لطف و عنف است که مزدوجند. فرخی گوید: چوچین قرطه بهم برشکسته جعد گشن چو حقله های زره بر گره دو زلف دوتاه. دیگر شاعر گوید: هزاران چنبر از عنبر به روی روز بربندی. مثال دیگر: ز دینارگون بید و ابر سپید زمین گشته زرین و سیمین سما. غرض از این بیتها زره و گره و چنبر و عنبر و سپیدو بید است که مزدوجند. در اثنای ابیات افتاده است. ( از حدایق السحر چ اقبال صص 27 - 28 ).
فرهنگ فارسی
این صنعت چنان بود که دبیر یا شاعر بعد از آن که حدود اسجاع و قوافی نگاهداشته باشد و شرایط آن بجای آورده در اثنای ابیات دو لفظ مزدوج یا بیشتر بکار بندد .