بهار الود

لغت نامه دهخدا

( بهارآلود ) بهارآلود. [ ب َ ] ( ن مف مرکب ) بهارآلوده. زیبا. ( فرهنگ فارسی معین ). لطیف :
می به جامم می کند چشم خمارآلود تو
گل به طرحم میدهد روی بهارآلود تو.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( بهار آلود ) ( صفت ) زیبا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم