باز دوسانیدن

لغت نامه دهخدا

بازدوسانیدن. [ دَ / دو دَ ] ( مص مرکب ) بازچسبانیدن. ملصق کردن : من آن مرده را یافتم بپشت بازافتاده و پشت پای راست بشکم پای چپ بازدوسانیده و در انگشت او انگشتری بود. ( تاریخ قم ص 296 ). رجوع به دوسانیدن شود.

فرهنگ فارسی

باز چسباندن ملصق کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال عشقی فال عشقی فال رابطه فال رابطه فال راز فال راز