دانشنامه اسلامی
مسیلمه کذاب و سجاح بنت حارث بن سُوید، از جمله کسانی هستند که به دروغ مدعی نبوت شدند. چون سرنوشت این دو مُتنبّی به نحوی به یکدیگر پیوند خورده است، ما به صورت یک جا مطالبی را در خصوص این دو پیامبر دروغین ذکر می کنیم.مُسَیلَمه بن حَبیب، معروف به مسیلمه کذاب از جمله پیامبران دروغین بود که در اواخر دوره زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) ادعای نبوت کرد. علاوه بر او طُلیحه در میان بنی اسد، اسود عنْسی در یمن و سجّاح در میان بنی تمیم مدعی پیامبری شدند.
← ورود مسیلمه به مدینه
سجاح دختر حارث بن سُوید بن عقفان یا دختر اوس بن حق یا اوس بن حریز نیز از جمله پیامبران دروغین بود که تقریبا هم زمان با مسیلمه در میان بنی تمیم ادعای نبوت کرد. (مؤذن او شبث بن ربعی یا جنیة بن طارق بود)او موفق شد زَبَرقان بن بدر و عَطارد بن حاجب (این دو نفر از نمایندگان بنی تمیم بودند که خدمت پیامبر رسیده بودند و اسلام آورده بودند.) و مردم بسیاری از بنی تمیم را پیرو خویش سازد. هُذیل، مالک بن نُویره، بنو تَغلب (از اقوام مادری اش) وکیع (پسر مالک بن نویره) نیز دعوت او را پذیرفتند و با او متحد شدند. سجّاح علاوه بر جادوگری و کهانت برای جذب دیگران، همانند مسیلمه سخنانی سجع گونه می گفت. در یکی از سخنان سجع گونه او آمده است: «اعدوا الرکاب و استعدوا للنهاب، ثم اغیروا علی الرباب، فلیس دونهم حجاب. سواران را آماده کنید و برای غارت آماده شوید و به سوی قبیله رباب حمله برید که مانعی در مقابل آنها نیست. از عقاید انحرافی او این بود که زن را در گرفتن دو شوهر آزاد می دانست.
پیوستن سجاح به مسیلمه
به نظر می رسد مسیلمه پس از آگاهی از قدرت نیروهای سجاح تصمیم گرفت او را فریب دهد. پس از این که سجاح با سپاهیان خویش به قصد مدینه حرکت کرد، به علت عدم همیاری برخی از نیروهایش، تصمیم گرفت به یمامه برود. او در این رابطه گفت: «علیکم با الیمامه و دفوا دفیف الحمامه...» به سوی یمامه حرکت کنید و چون کبوتر بال بگشائید. طبق نقلی دیگر سجاح وقتی شنید که در سرزمین یمامه مسیلمه ادعای نبوت دارد و مردم را به سوی خویش دعوت می کند، با جماعتی انبوه از پیروان خویش به سوی یمامه روی آورد. صاحب الفخری می نویسد: «سجاح که افرادش از افراد مسیلمه بیشتر بودند، به جنگ مسیلمه رهسپار شد. وقتی مسیلمه از حرکت سجاح آگاه شد، صلاح را در این دید که با او مشورت کند. و به قول خودش درباره وحیی که از آسمان بر آنها نازل می شود، گفت وگو کنند تا هر کس بر حق بود، دیگری از او پیروی کند. مسیلمه خیمه ای بر پا کرد و موفق شد سجاح را فریب دهد.» (سجاح از خیمه مسیلمه خارج شد و به یاران خویش گفت: مسیلمه قدری از وحیی که برایش نازل شده بود برای من خواند و من هم دیدم حق با اوست. از این رو امر نبوت را به او تسلیم کردم.) با توافقی که بین آنها صورت گرفت، مسیلمه با سجاح ازدواج کرد. و مهریه این ازدواج را بخشوده شدن نماز صبح و نماز عشاء اعلام کرد.
← جنگ یمامه
...