ابو فالج

لغت نامه دهخدا

ابوفالج. [ اَ ل ِ ] ( اِخ )انماری حمصی. درک زمان رسول صلوات اﷲ علیه کرده و درک صحبت نکرده است و با معاذبن جبل صحبت داشته است.

فرهنگ فارسی

درک زمان رسول اکرم را کرده است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال عشق فال عشق فال انگلیسی فال انگلیسی فال امروز فال امروز