ابن علاف

لغت نامه دهخدا

ابن علاف. [ اِ ن ُ ع َل ْ لا ] ( اِخ ) ابوبکر حسن بن علی نهروانی شاعر. یکی از ندمای معتضد خلیفه عباسی. وفات به سال 318 هَ.ق. و او را اشعار رائقه است ، ازجمله قصیده ای است در رثاء گربه خویش که کبوتران همسایه را خورده و همسایه او را بقصاص بکشته است. گویند در این مرثیه از گربه و قتل او به ابن معتز و کشته شدن او کنایت کرده است و از آن قصیده است :
یا هِرﱡ فارقتنا و لم تَعُدِ
و کنت عندی بمنزل الولد
فکیف ننفک عن هواک و قد
کنت لنا عدة من العدد
تطرد عنا الأذی ̍ و تحرسنا
فی الغیب من حیة و من جرد [ کذا ].

فرهنگ فارسی

یکی از ندمای معتضد خلیفه عباسی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال نوستراداموس فال نوستراداموس