لغت نامه دهخدا گوشتالو. ( ن مف مرکب ) در تداول عامه ، پرگوشت. گوشت دار. فربه. بسیارگوشت. گوشتالود. گوشتناک.
فرهنگ فارسی گوشت آلود : صورت گرد و آفتاب خورده ای داشت که با چشمهای درشت سالم و پیشانی گره دار و بینی گوشتالو مشخص میشد .( گوشت آلو ) ( صفت ) پر گوشت فربه گوشت ناک : لیکن هر تنی این علاج بر نتابد جز مردم جوان گوشت آلود را که بتازی لحیم گویند نه شحیم .