کهترین

لغت نامه دهخدا

کهترین. [ ک ِ ت َ ] ( ص عالی ) کوچکترین و خردترین. ( ناظم الاطباء ) :
ملک صفاتی کاندر ممالک شرفش
سپهر گفت که من کهترین عمل دارم.خاقانی.|| خردسال ترین. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم