کعب گرگ

لغت نامه دهخدا

کعب گرگ. [ ک َ ب ِ گ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پژول گرگ. || ( اِ مرکب ) مهره ای است که آن را پیکان و شاطران بعضی ولایتها در پای خود بندند به اعتقاد آنکه هر که آن را در پای بندد هرچندبدود مانند گرگ مانده نشود. ( آنندراج ) :
ز خردان بسی فتنه آید بزرگ
که در پای پیکان بود کعب گرگ.نظامی ( از آنندراج ).- کعب گرگ پیکان ؛ استخوان شتالنگ گرگ که پیکان در پای خود بندند و به خاصیت آن از رفتن مانده نشوند. کعب گرگ. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

پژول گرگ یا مهره ایست که آنرا پیکان و شاطران بعضی ولایتها در پای خود بندند باعتقاد آنکه هرکه آنرا در پای بندد هرچند بدود مانند گرگ مانده نشود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ