پیچده

لغت نامه دهخدا

پیچده. [ دِه ْ ]( اِخ ) دهی از دهستان اوزرود بخش نور شهرستان آمل. واقع در 21هزارگزی باختر بلده و 43هزارگزی خاور شوسه ٔچالوس ( حدود کندوان ). کوهستانی ، سردسیر. دارای 220 تن سکنه. آب آن از چشمه سار محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرواست. زمستان عده ای از سکنه برای کارگری بحدود تهران و اطراف آمل میروند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
پیچده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر. واقع در 8 هزارگزی باختری چالوس و 2 هزارگزی جنوب شوسه چالوس به شهسوار. دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی. دارای 80 تن سکنه. آب آن ازرودخانه سرداب رود. محصول آنجا برنج. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. عده ای در تابستان به ییلاق کُلمه کلاردشت میروند. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال احساس فال احساس فال فرشتگان فال فرشتگان فال اعداد فال اعداد