پی پا

لغت نامه دهخدا

پی پا. [ پ َ / پ ِ ی ِ ] ( اِ مرکب ) عرقوب. پی پاشنه. رجوع به پی ( بمعنی عصب ) شود: عقبة؛ پی که از آن زه سازند. ( منتهی الارب ).
- پی پاخشک ؛ آنکه دیر از کاری بازآید.

فرهنگ فارسی

عرقوب پی پاشنه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال رابطه فال رابطه فال تک نیت فال تک نیت