پکیده
پکیده. [ پ ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) مرده. ترکیده.
پکیده. [ ] ( ص ) درهم فرورفته. انبوه سربهم آورده و شاخهای آن [ سرخه دار ]بسیار و بهم پکیده هستند. ( نامه کشاورزی شماره هفتم سال هشتم ص 424 ). چون شاخهایش چنانکه در فوق گفتیم بهم پکیده مانع عبور میشود. ( نامه کشاورزی ص 425 ).
۱. بادکرده.
۲. انبوه.
( اسم ) مرده ترکیده .
مرده ترکیده
{spissatus} [علوم جَوّ] گونه ای ابر پرسا با ضخامت اپتیکی کافی که هرگاه خورشید پشت آن قرار گیرد خاکستری دیده می شود
گونهای ابر پرسا با ضخامت اپتیکی کافی که هرگاه خورشید پشت آن قرار گیرد خاکستری دیده میشود.