وساع

لغت نامه دهخدا

وساع. [ وَ ] ( ع ص ) مرد سبک در حاجت و گرامی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اسب جواد گرامی یا فراخ گام ، و فراخ ذراع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). اسب فراخ گام و خر را نیز گویند. ( مهذب الاسماء ).
وساع. [ وِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ وسیع. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وسیع شود.
وساع. [ وَس ْ سا ] ( ع ص ) شتر فراخ گام. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شتر فراخ گام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال آرزو فال آرزو فال عشقی فال عشقی فال قهوه فال قهوه