هامد. [ م ِ ] ( ع ص ) گیاه خشک. || جای بی گیاه. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || سیاه گشته متغیر. البالی المسودُ المتغیر من ثمرو شجر و غیرهما. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). || ثوب هامد؛ جامه ای که در صورت ظاهر بی عیب باشد، ولی چون دست بر وی زنند از بسیاری کهنگی از هم پاشیده شود. ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ). || الرماد الهامد؛ البالی المتلبد بعضه علی بعض. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغه ). ج ، هوامد.