مجمع ساختن

لغت نامه دهخدا

مجمع ساختن. [ م َ م َ ت َ ] ( مص مرکب ) تشکیل انجمن دادن. مجمع ترتیب دادن. گرد هم آمدن : فصیحان عرب همواره به مجمع ساختن و سخنهای عثمان گفتن و فتنه جستن مشغول بودند. ( مجمل التواریخ والقصص ص 284 ). تا مجمعی سازند و آن را بر ملا بخوانند. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تشکیل مجمع دادن انجمن ساختن : و فصیحان عرب همواره به مجمع ساختن و سخنهای عثمان گفتن و فتنه جستن مشغول بودند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال سنجش فال سنجش