قراقرم

لغت نامه دهخدا

قراقرم. [ ق َ ق ُ رُ ] ( اِخ ) نام شهری است از ترکستان. ( غیاث ، از آنندراج ). || فرهنگ وصاف نویسد: قراقرم نام تختگاه چنگیزخان است در مغولستان که شمالی دیوار حد ملک چین است و معنی ترکیبی آن رنگ سیاه است بسبب آنکه آن شهر و اطراف آن اکثر ریگ و رنگ آن سیاه میباشد. ( آنندراج ). نام دیگر آن اردوبالیغ و آن بر کوه قراقرم است شهری است به توران درولایت قرقر. ( الفهرست ). این شهر را اوکتای قاآن در پای کوه قراقرم بنا نهاد و پایتخت اوایل مغول بود. ( تاریخ جهانگشا ج 2 ). و میان خوارزم و مرو قرار دارد.

فرهنگ فارسی

۱ - از جمله کوههایی است که بنجد پامیر متصل میگردد. و بموازات جبال [کوئن لن ] و هیمالایا در در جهت شمال غربی بجنوب شرقی بین نجدتبت و جلگه های سند و گنگ کشیده شده و امروزه آنرا [ بلنوئی ] گویند . ۲ - شهری در مغولستان در دامنه کوه مزبور و آن پایتخت چنگیز خان و اوایل دوره مغول بود.
نام شهری است از ترکستان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال چای فال چای فال لنورماند فال لنورماند فال فنجان فال فنجان