سایه بریدن

لغت نامه دهخدا

سایه بریدن. [ ی َ / ی ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) لطف خود را قطع کردن :
گشت چو قلب همه نقدآزمای
سایه بریدم ز همه چون همای.امیرخسرو ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

لطف خود را قطع کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال کارت فال کارت فال تماس فال تماس فال اوراکل فال اوراکل