خردمند خوی

لغت نامه دهخدا

خردمندخوی. [ خ ِ رَم َ ] ( ص مرکب ) عاقل. صاحب عقل. صاحب هوش :
که شاهدخدیوا جهان داورا
خردمندخویا خردیاورا.نظامی.

فرهنگ فارسی

عاقل صاحب عق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم