تهمت انداختن

لغت نامه دهخدا

تهمت انداختن. [ ت ُ م َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) تهمت زدن. تهمت بستن. تهمت کردن :
خواب بیداران ببستی وآنگه از نقش خیال
تهمتی بر شبروان خیل خواب انداختی.حافظ ( از آنندراج ).ز دود دل سیه شد نامه شاهی نه از خطت
چه خود سوزم چه تهمت از خم موی تو اندازم.امیر شاهی سبزواری ( از آنندراج ).رجوع به تهمت و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

تهمت زدن تهمت بستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال راز فال راز فال حافظ فال حافظ فال عشق فال عشق