باریجه
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
در کتب قدیم با نام «انجدان» و در زبان سریانی «انگدان اوگاما» خوانده می شد. گیاهی جدا گلبرگ و شامل ۱۵۰ جنس و در حدود ۳۰۰۰۰ گونه می باشند. باریجه گیاهی پایا با ساقه ضخیم به ارتفاع ۱ تا ۲ متر و برگ هایی به رنگ سبز مایل به خاکستری و پوشیده از تار به طول ۳۰ سانتیمتر بوده، رشد گیاه به صورت روزت بوده و از سن پنج سالگی به بعد با ایجاد ساقه گل دهنده به مرحله زایشی وارد می گردد. گیاه باریجه در طول عمر تنها یک بار به گل نشسته و بذر می دهد و پس از آن از بین می رود. گل های آن زرد و مجتمع به صورت چترهای مرکب و عموماً به صورت دستجات فراهم در قسمت های فوقانی ساقه ظاهر می گردد. میوه بیضی شکل و دراز به طول ۲/۱۲ تا ۲/۱۵ میلی متر و عرض ۸/۵ تا ۸/۶ میلی متر می باشد که کناره آن باریک تر از نصف قسمت محتوای دانه می باشد.
این گیاه در مناطق کوهستانی مرکزی و شمال شرق ایران می روید. ریشهٔ آن در زمین مانند چغندر قند و به رنگ قهوه ای مایل به سیاه است. با بریدن لایه ای نازک از این ریشه مایعی صمغ مانند به رنگ شیر بیرون می زند که در اثر گذشت زمان که در اصطلاح «مدار» خوانده می شود به زرد و سپس قرمز تغییر رنگ می دهد. ابزارهایی که برای بهره برداری از این گیاه استفاده می شود عبارتست از: تتیشه برای کندن پای آن که در اصطلاح به این عمل «پاورداری» گفته می شود. تیغی دسته دار و به شکل داس با دسته ای چوبی و بلند به اندازهٔ ۴۰ سانتیمتر برای بریدن لایه ای نازک از روی ریشه که در اصطلاح اهل فن بِبُرّی ( با تشدید را ) خوانده می شود. پیش بند برای بستن جلوی سینه مثل پیش بند آشپزخانه برای جلوگیری از چسبیدن شیرهٔ گیاه به لباس در حین برداشت آن؛ و کالتیک قوطی حلبی برای انباشتن شیرهٔ قرمز شدهٔ گیاه و انتقال آن به حلب های ۲۰ کیلویی. شیرهٔ گیاه که پس از برداشتن لایهٔ نازک برون زده است و با گذشت چند روز رنگ آن به زرد و سرخ تغییر کرده با وسیله ای به نام «کارد» که ملاقه مانند و بادستهٔ چوبی کوتاه است از روی بدنه ریشه برداشته شده و باز با ببری لایه ای دیگر بریده می شود. پس از چند روز شیرهٔ بیرون آمده تغییر رنگ داده عمل گرفتن آن از سر گرفته می شود. بریدن ها و گرفتن ها تا جایی که در ریشهٔ گیاه شیر باشد ادامه میابد. فصل انجام این کار از اواخر بهار تا پایان تابستان است. نام محلی آن در زبان مردم آباده، اقلید، بیدک و یعقوب آباد استان فارس، قاسنی ( بر وزن کاسنی ) است؛ و به کسانی که شغل باریجه گیری دارند قاسنی زن گفته می شود. صمغ آن بویی خوش دارد و آتش گیر است. برخی دیگر از نامهای قدیم و جدید آن: به فارسی بارْزَد ( نیز به صورتهای بیرْزَد/ بیرْژَد / بیرْزَه / بیْرژَه / بیْرزَی؛ ولی مؤلف برهان قاطع بارْزَد را معرّب بیرزد دانسته است ) ، وَشا / وِشا، و جز اینها ( به زبان عامّة اندلس؛ ابن بیطار، ج ۴، ص )
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: بارزَد؛ بیرزد) صمغ تندبوی چند گیاه از جنس Ferula، متعلّق به تیرۀ چتریان، به ویژه گونۀ F. gumosa. گیاهی پایا، دارای ساقۀ ضخیم، برگ های منقسمِ سبز مایل به خاکستری و پوشیده از تار، گل های زردرنگ مجتمع در خوشه های مرکب، و میوه ای بیضوی دراز است. از قاعدۀ برگ و ساقۀ این گونه و برخی گونه های دیگر، براثر گزش حشرات و یا ایجاد خراش، شیره ای خارج می شود که همان صمغ باریجه است. این صمغ از روزگاران قدیم، در خاورمیانه و خاور نزدیک، صمغی معروف بوده، و در بین النّهرین استفادۀ دارویی از آن رواج داشته است. از باریجه، نوعی چسب مخصوص برای چسباندن سنگ های قیمتی مانند الماس تهیه می شود. اثرِ نیرودهنده، ضدّ نزله، ضد تشنّج و رفع درد معده دارد. گونه های باریجه در ارتفاعات شمال و غرب و برخی مناطق دیگر ایران می رویند.
دانشنامه اسلامی
برخی دیگر از نام های قدیم و جدید آن: به فارسی بارْزَد (نیز به صورت های بیرْزَد/ بیرْژَد/ بیرْزَه/ بیْرژَه/ بیْرزَی؛ وَشا/ وِشا، و جز این ها؛ به عربی، قِنَّه، کَلَخ (به زبان عامّه اندلس)، و جز این ها؛ به ترکی، قاصْنی/ قاسْنی
پیشینه باریجه
باریجه از روزگاران بسیار قدیم، در خاورمیانه و نزدیک، صمغی شناخته شده بوده و در بین النهرین باستان، استعمال دارویی آن بسیار رواج داشته است. دو تن از قدیمترین گیاهداروشناسان اروپا، پلینیوس رومی (۲۳ ـ ۷۹ م) و دیسقوریدوس یونانی (قرن اوّل م)، نیز آن را به عنوان مادّه ای دارویی وصف کرده اند (در لاتینی با نام گالْبانُم/ گَلْبَنُم، مأخوذ از خالْبانی/ خَلبَنی یونانی، و آن نیز مأخوذ از خِلْبناه عبری). ولی شاید کاربرد قدیمتر باریجه به عنوان یکی از مواد خوشبو (عطریات) بوده است (که باریجه در عداد مَیْعَه و اَظفار و کُندُر در ترکیب بخور خوشبویی به کار می رفته است). احتمالاً خواص دارویی گوناگون آن بعدها بتدریج کشف شده است. این گیاهداروشناسان رویشگاه آن نوع باریجه ای را که می شناختند سوریه ذکر کرده اند. احتمال داده اند که گیاه باریجه، که هنوز هم گونه هایی از آن بومی ایران و افغانستان است، از طریق بین النهرین به سوریه و فلسطین برده شده باشد.
انواع باریجه
حکمای قدیم چند گونه باریجه ذکر کرده اند. از جمله، جالینوس می گوید: «دو نوع است، یکی سرشیر مانند و سبک و سفیدتر (از گونه دیگر)؛ دیگری غلیظتر و چسبناکتر، واین دومی بهتر است و شایسته استعمال». دیسقوریدوس می گوید: «بهترین باریجه آن است که شبیه به کندر است، تکّه تکّه شونده و صافی و چسبناک، که در آن، (ریزه های) چوب بسیار نباشد.». انطاکی دو گونه آن را ذکر می کند: «یکی زرد، و این بهتر است، و (دیگری) سفید سبُک؛ با آرد باقلا و صمغ بَنه و اُشَق در آن غِش می کنند، و فرق (میان باریجه طبیعی و تقلبی) سبکی و رنگ (آن دو) است». صاحب اختیارات بدیعی می گوید: «بارزد... سه نوع است: بَرّی وبحری و جَبَلی». علّت این تشتت آراء درباره جنس و رنگ و بوی (و نیز قوّه فعّاله) باریجه یکی تنوع گیاهان باریجه آور است، و دیگر برخی مشابهت های باریجه (از لحاظ تندی بوی، شکل و برخی خواص درمانی) با صمغ های چند گیاه دیگر از همان تیره چتریان (سگبیج، انجدان، گاوشیر، اشق، و جز این ها) و، درنتیجه، امکان التباس آن ها با یکدیگر می باشد.
ماهیت باریجه
...