چرک شدن

لغت نامه دهخدا

چرک شدن. [ چ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) آلوده شدن. آلوده شدن تن یا جامه و امثال آن بچیزی ناپسند. چرکین شدن. کثیف شدن. شوخگن شدن :
جامه پر صورت دهرای جوان
چرک شد و شد بکف گازران.رودکی.رجوع به چرک و چرکین و چرک شده و چرکین شدن و چرک گرفتن شود.

فرهنگ فارسی

آلوده شدن . چرکین شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم