عصف

لغت نامه دهخدا

عصف. [ ع َ ] ( ع مص ) سخت وزیدن باد. ( از منتهی الارب ) ( دهار ). باد سخت جستن. ( تاج المصادر بیهقی ). سخت جستن باد. ( المصادر زوزنی ): عصفت الریح ؛ باد سخت شد، و چنین بادی را عاصف و عاصفة گویند. ( از اقرب الموارد ). عُصوف. و رجوع به عصوف شود : فالعاصفات عصفاً ( قرآن 2/77 )؛ و تندوزنده ها تندوزیدنی. || نارسیده درودن کشت را. ( از منتهی الارب ): عصف الزرع ؛ کشت را قبل از اینکه برسد، برید. ( ازاقرب الموارد ). || کسب کردن جهت عیال. ( از منتهی الارب ): عصف فلان عیاله ؛ او برای خانواده خودکسب کرد. ( از اقرب الموارد ). || بردن و هلاک کردن جنگ گروهی را. ( از منتهی الارب ): عصفت الحرب بالقوم ؛ جنگ آن قوم را از بین برد و هلاک کرد. ( از اقرب الموارد ). || خمیدن. ( از منتهی الارب ). مایل شدن. ( از اقرب الموارد ). || بشتافتن و سرعت نمودن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
عصف. [ ع َ ] ( ع اِ ) سبزه و برگ کشت.( منتهی الارب ). برگ کشت. ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). برگ درخت و گیاه. ( مخزن الادویة ). ورق زرع. ( اقرب الموارد ) : و الحب ذو العصف و الریحان ( قرآن 12/55 )؛ و دانه دارای برگ و رستنیی خوشبوی. فجعلهم کعصف مأکول ( قرآن 5/105 )؛ قرار داد آنان را مانند کشتی که دانه آن را خورده باشند و کاه آن مانده باشد، و یا مانند برگی که دانه های آن را گرفته باشند و بدون دانه مانده باشد، و یا مانند برگی که چهارپایان خورده باشند، و یا مانند ریزه های گیاه که از آن شکسته باشد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مانند برگ کشت شنگرف زده. ( دهار ). || کاه. ( منتهی الارب ). حطام و ریزه های کاه. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سبزه و برگ کشت برگ کشت

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَصْفِ: سبوس - غلاف و پوسته دانههای خوراکی نظیر گندم و جو و برنج - برگ زراعت - کاه (عصف ماکول به معنای برگ زراعتی مثلا گندم است که دانههایش را خورده باشند ، و نیز به معنای پوست زراعتی است مانند غلاف نخود و لوبیا ، که دانهاش را خورده باشند یا منظور کاه جوی...
معنی مَّأْکُولٍ: خورده شده (عصف ماکول به معنای برگ زراعتی ، مثل گندم است که دانههایش را خورده باشند ، و نیز به معنای پوست زراعتی است مانند غلاف نخود و لوبیا ، که دانهاش را خورده باشند ، و منظور آیه این است که اصحاب فیل بعد از هدف گیری مرغان ابابیل به صورت جسدهایی بی...
تکرار در قرآن: ۷(بار)
شدت. برگ. کاه. . آمد به آن بادی تند . اعمال کافران همچون خاکستری است که باد بر آن در روز طوفانی به شدت وزیده. «ریحٌ عاصِفَةٌ» یعنی باد طوفانی. . عصف را در آیه برگ، کاه و علف حبوبات گفته‏اند. المیزان آن را غلاف حبوبات از قبیل عدس و لوبیا و غیره گفته است. قول المیزان از همه بهتر و درست‏تر است زیرا «ذوُالْعَصْفِ» مقابل «ذات الْاَکْمام» است که درباره نخل آمده همان طور که از اکمام غلاف خرما مراد است از ذوالعصف نیز غلاف حبوبات مراد است در صحاح و قاموس در معنی «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ» گفته شده «کَوَرَقٍ اُکِلَ حَبُّهُ وَ بَقِیَ تِبْنُهُ» مانند برگی که دانه‏اش خورده شده و کاهش باقی مانده است. علی هذا مراد از عصف در آیه غلاف دانه هاست و چون آنها بالاخره کاه خواهند شد بر آنها عصف اطلاق شده است و چون ذوالعصف از صفات مخصوصه حبّ است لذا نمی‏شود آن را برگ معنی کرد. . اگر مأکول به معنی جویده شده باشد مثل . که ظاهراً به معنی جویدن است، معنی آن است که خدا یاران فیل را مانند برگ و کاه جویده گردانید وگرنه باید عصف مأکول را همانطور که از صحاح و قاموس نقل شد به معنی غلافی که که مغزش خورده شده و پوستش مانده است بگیریم. المیزان گفته: عصف مأکول برگی است که دانه‏اش خورده شده و یا پوستی که مغزش خورده شده به قول بعضی مراد از عصف مأکول برگی است که اکال (کرم) آن را خورده و فاسد کرده است. ناگفته نماند عصف مأکول را سرگین معنی کردن درست نیست و از ساحت قرآن به دور است. اگر مراد از عصف مأکول پوستی که مغزش خورده شده باشد، مقصود از آیه آن است که خداوند شوکت و نیرو و اقتدار آنها را به وسیله حجاره سجّیل گرفت و بی نیرو و ضعیف و پراکنده شدند همانطور که قشر پس از خورده شدن مغز بی فایده می‏شود. به درستی معلوم نیست که اصحاب فیل همه مرده‏اند یا عدّه‏ای متفرق و پراکنده شده و عدّه‏ای مرده‏اند وجه دوم درست است . . ظاهراً مراد از عاصفات بادهای طوفانی است مثل . مشروح سخن در «رسل» گذشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال انگلیسی فال انگلیسی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال رابطه فال رابطه