دید زدن

لغت نامه دهخدا

دید زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) برآورد کردن. تخمین کردن قیمت چیزی یا حاصل و وزن زراعت و جز آن را چنانکه مثلاً گویند میوه امساله را ده خروار دید زده اند حرز. خرص کردن. تخمین کردن چنانکه خرج بنایی که ساختن آن خواهند. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص م . ) (عا. ) ۱ - تخمین زدن قیمت چیزی ، برآورد کردن حاصل زراعت . ۲ - چشم چرانی .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تخمین زدن چیزی یا حاصل زراعت را .
بر آورد کردن .

ویکی واژه

(عا.)
تخمین زدن قیمت چیزی، برآورد کردن حاصل زراعت.
چشم چرانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی