جفا کش

لغت نامه دهخدا

جفاکش. [ ج َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) تَرّ. ( منتهی الارب ). محنت کش. سخت جان. سختی بین. ( مجموعه مترادفات ص 222 ). جفاکشنده. جفابرنده. جفابردار. متحمل جفا. آن که جفا و بیداد را تحمل کند :
همه عالم آگهی شد که جفاکش توام
نیم از دل تو آگه که وفاگر منی.خاقانی.وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح و الخسران فی التجر.حافظ.رجوع به جفابردار شود.

فرهنگ فارسی

محنت کش سخت جان سختی بین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال انبیا فال انبیا فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ