لغت نامه دهخدا
قره لر. [ ق َ رَ ل َ ] ( اِخ )یکی از بلوکات مهاباد. ( جغرافیای غرب ایران ص 67 ).
قره لر. [ ق َ رَ ل َ ] ( اِخ ) یکی از ناحیه های ارومیه است مشتمل بر هفده ده. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 177 ).
قره لر. [ق َ رَ ل َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش میاندوآب شهرستان مراغه در قسمت جنوب خاوری بخش. ازشمال و خاور به دهستان چهاردولی و بخش شاهین دژ، از جنوب و باختر به بخش بوکان از شهرستان مهاباد. موقع طبیعی دهستان کوهستانی و هوای آن معتدل و در بعضی ازقرا امراض مالاریایی میباشد. آب قرا از زرینه رود و چشمه سارها تأمین میگردد. محصولات عمده آن غلات و توتون و محصول دامی است. ساکنین دهستان به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و گلیم بافی است. راههای دهستان قره لر تمام مالرو و پیاده رواست. دهستان قره لر از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و نفوس آن در حدود 3130 نفر است. مرکز دهستان قریه داشکسن میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قره لر. [ ق َ رَ ل َ ] ( اِخ )دهی از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 18 هزارگزی اردبیل و 6 هزارگزی شوسه آستارا به اردبیل. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنه آن 1139 تن. آب آن از رودخانه بالخلو و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قره لر. [ ق َ رَ ل َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گرم خان بخش حومه شهرستان بجنورد که در 15 هزارگزی شمال باختری بجنورد و 2 هزارگزی باختر مالرو بجنورد به نجف آباد واقع است. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنه آن 265 تن. آب آن از چشمه ومحصول آن غلات ، بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).