بی دیانتی

لغت نامه دهخدا

بی دیانتی. [ ن َ ] ( حامص مرکب ) بیدینی. نادرستی : شاه مثال داد کنیزک را که جریمت و تهمت بشاهزاده اضافت کرده بود و بجنایت و بیدیانتی منسوب گردانیده فضیحت و رسوای خلق گردانند. ( سندبادنامه ص 322 ).

فرهنگ فارسی

بی دینی ٠ نادرستی ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم