تعلیم گر

لغت نامه دهخدا

تعلیم گر. [ ت َ گ َ ] ( ص مرکب ) تعلیم فرما :
مرا خضر تعلیم گر بود دوش
به رازی که آمد پذیرای گوش.نظامی ( از آنندراج ).تعلیم گر تو شد که اینجای
آتشکده ایست دودپیمای.نظامی.و رجوع به تعلیم و تعلیم فرما و دیگر ترکیبهای تعلیم شود.

فرهنگ فارسی

تعلیم فرما
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال ماهجونگ فال ماهجونگ