عطا کردن

لغت نامه دهخدا

عطا کردن. [ ع َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دادن و بخشیدن و انعام کردن. ( ناظم الاطباء ). اهدا کردن. ارزانی داشتن. اجداء. اشبار. اعطاء. انالة. جدو. عطاء. مَیح. معاطاة :
جان و دل منی و دل و جان دریغ نیست
گر من ترا که هم دل و جانی عطا کنم.مسعودسعد.بوسیم عطا کردی زان کرده پشیمانی
دانی که خطا کردی دیگر نکنی دانم.خاقانی.در عدم کی بود ما را خود طلب
بی سبب کردی عطاهای عجب.مولوی.گفت از باغ خدا بنده خدا
گر خورد خرما که حق کردش عطا.مولوی.اًسهاب ؛ بسیار عطا کردن. مکاهنة؛ عطا کردن بی پاداش.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بخشیدن انعام کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم