حاشر

لغت نامه دهخدا

حاشر. [ ش ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حَشْر. گردکننده. ( مهذب الاسماء ).گردآورنده. ( منتهی الارب ). ج ، حاشرون. || آنکه نخست خیزد روز رستخیز یعنی پیغامبر ما صلی اﷲ علیه و آله و سلم. ( مهذب الاسماء ). آنکه نخست خیزد در روز قیامت. و آن لقب محمد صلوات اﷲ علیه است. یکی ازالقاب پیامبر صلوات اﷲ علیه ، یعنی که برستاخیر نخست برخیزد. مقریزی ضمن اسماء و کنی و القاب رسول صلوات اﷲ علیه در امتاع الاسماع. ( امتاع الاسماع ج 1 ص 3 ).

فرهنگ فارسی

گرد کننده گرد آورنده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ورق فال ورق فال کارت فال کارت فال ارمنی فال ارمنی