لغت نامه دهخدا
باهت. [ هَِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از بهت و بهتان.آنکه بر دیگری دروغ بندد. بهتان گوینده. ( مهذب الاسماء ). دروغ بربافنده. کسی که بر کسی دروغ بندد. ( ناظم الاطباء ). یحیی بن علی منجم در رثاء ثابت بن قره گوید:
و برزت حمی لم یکن لک دافع
عن الفضل الا کاذب القول باهت.
|| حیران. متعجب. ( ناظم الاطباء ).
باهة. [ هَِ / هََ ] ( اِ ) تالاب. آبگیر. حوض. ( ناظم الاطباء ). دریای شور. رود که آن را پایاب نباشد. ( آنندراج ). استخر. ( از فرهنگ شعوری ). || اسب قوی. زوردار. ( ناظم الاطباء ). اسب توانا. ( آنندراج ).
باهة. [ هََ ] ( ع اِ ) میدان. عرصه : باهةالدار؛ ساحتها. ( المنجد ).