بالساحل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)سحل (۱ بار)
کنار دریا. . او را در دریارها کن تا دریا او را به کنار اندازد. نا گفته نماند از جمله معنای سحل کوبیدن و تراشیدن است در اقرب گوید «سحل الشی‏ء: قشره، نحته، سحقه» علی هذا کنار دریا را ساحل گویند که دریا ان را می‏تراشد و یا آن را می‏کوبد و قاموس و اقرب گوید: علت این تسمیه آن است مه اب آن را سحل کرده یعنی تراشیده یا کوبیده است و قیاس این بود که مسحول گفته شود یا معنی آن ذو ساحل است نهج البلاغه خطبه 149 آمده «وَ تَدُقُّ اَهْلَ الْبَدْوِ بِمَسْحَلِها» اهل وادی را با مدّقه‏اش می‏کوبد. طبرسی رحمة اللّه ساحل را شط گفته که همان کنار دریاست. این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال نخود فال نخود فال تماس فال تماس فال تک نیت فال تک نیت