تخمر

لغت نامه دهخدا

تخمر. [ ت َ خ َم ْ م ُ ] ( ع مص ) خِمار براوکندن [ برافکندن ]. ( زوزنی ). معجر پوشیدن. ( منتهی الارب ). مقنعه برافکندن و گفته اند معجر برافکندن. ( از آنندراج ).
تخمر. [ ت َ م ُ ] ( ع اِ ) از اعلام زنان است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

از اعلام زنان است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال عشقی فال عشقی فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی