حافظ شیرازی. [ ف ِ ظِ ] ( اِخ ) خواجه شمس الدین محمد. جامع دیوان حافظ که عموماً او را محمد گلندام میدانند بر دیوان حافظ مقدمه ای نوشته و به مناسبت قدمت این سند عیناً در اینجا نقل میشود :حمد بی حد و ثنای بی عد و سپاس بی قیاس خداوندی را که جمع دیوان حافظان ارزاق به پروانه سلطان ارادت و مشیت اوست ، بی مانندی که رفع بنیان سبع طباق نشانه عرفان حکمت بی علت اوست ، حکیمی که طوطی شکرخای ناطقه انسانی را در محاذات آیینه تأمل عرایس معانی به ادای دلگشای اِن من البیان لسحراً گویا کرد، علیمی که بلبل دستان سرای خوش نوای زبان را در قفس تنگ دهان بقوت اذهان در ترنم و تنغم اِن من الشعر لحکمة آورد: آن بنده پروری که زبان در دهان نهاد درّ کلام در صدف هر زبان نهاد جان را ز لطف عذب غذائی لطیف داد دل را مفرحی ز سخن در بیان نهاد در بحر سینه درّ معانی بپرورید در کان طبع لعل سخن بی کران نهاد. و جواهر منظوم صلوات بی نهایات ، و زواهر منثور تحیات بی منتهی و غایات نثار روح پرفتوح و صدر مشروح زبان آوری که ندای جان فزای انا افصح العرب و العجم به مسامع سکنه مضله غبراء و سفره مظله خضراء رسانید، و از شمیم نسیم روح پرور اِن روح القدس نفث فی روعی ، مشام جان زنده دلان در دو جهان معطر و مروّح گردانید، و سر زلف عروسان سخن را بدستیاری اَلا اِنی اوتیت القرآن و مَثله معه ُ، حسن بیان او پیراست ، و گردن و گوش خزاین دلها بدرر فواید جان فزای و غرر فراید معجزنمای اوتیت ُ جوامعالکلم ، لفظ گهربار او آراست ، اعنی جناب رسالت مآب ، خواجه کشور دانائی ، دیباچه دفتر سخن آرائی ، صادق برهان ( ص ) و القرآن ذی الذکر، صاحب دیوان و ماعلمناه الشعر [ قرآن 69/36 ]، صدر جریده ٔانبیا، بیت قصیده اصفیاء محمد مصطفی علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات الزاکیات المبارکات : چشم و چراغ جمع رسل هادی سبل سلطان چاربالش ایوان اصفیا گنجینه حقایق اسرار کاینات مجموعه مکارم اخلاق انبیا دستش محیط جود و دَمش کیمیای علم نطقش مکان صدق و دلش معدن صفا. و درود بی کران و تحیات بی پایان بر ارواح طیبه و اشباح طاهره جماهیر آل و اصحاب و مشاهیر رجال و احباب او باد که سمند خوشخرام عبارت و رخش تیزگام مجاز و استعارت را زین تزیین برنهاده و در میدان بیان جولان نموده ، و بچوگان فصاحت و بلاغت گوی هنروری و سخندانی از مصاقع خطبا و ادباء اقاصی و ادانی درربودند، تا صدای صیت رسالت و ندای صوت جلالت محمد رسول اﷲ و الذین معه اَشدّاءُ علی الکفار [ قرآن 29/48 ]، بگوش هوش فصحاء اطراف عالم و بلغاء اکناف امم رسانیدند. سنان لسان و تیغ بیان و الشعراء یتبعهم الغاوون [ قرآن 224/26 ]، از هیبت جلال نبّوت در غمد کلال و نَبْوَت بماند، و مشاهیر صف قتال :
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] حافظ، شمس الدین محمد، بزرگ ترین غزل سرای زبان فارسی و یکی از بزرگ ترین شاعران جهان می باشد. در منابع معتبر نسبت او شیرازی و تخلصش حافظ آمده است.وی پس از وفات، به خواجه شیراز و لسان الغیب شهرت یافت. مدت عمر تاریخ ولادتش معلوم نیست و از جزئیات احوال شخصی او نیز آگاهی ما بسیار اندک است.در سال وفات او نیز در تذکره ها اختلاف هست. ← وفات به گفته عبدالنبی فخرالزمانی، نام پدر حافظ بهاءالدین و اصالتاً از مردم اصفهان بوده و به تجارت اشتغال داشته و جدّ او در زمان اتابکان فارس به شیراز آمده و ساکن آن شهر شده است.مادرش از کازرون بوده و در شیراز سکونت داشته است.پس از وفات پدر، محمد با مادر و دو برادر خود زندگی می کرده و روزگار کودکی را به سختی می گذرانده است. حافظ در اشعارش از مرگ این دو برادر یاد کرده، که یکی در جوانی درگذشته و دیگری، خواجه خلیل عادل، در ۷۷۵ در ۵۹ سالگی وفات یافته است. مؤلف تاریخ فرشته از خواهر او و فرزندان این خواهر ذکری به میان آورده است، بی آن که نامی از آنان ببرد.آن چه در منابع نسبتآ قدیم تر درباره خانواده حافظ آمده، همین هاست که یاد کرده شد.بعضی مؤلفان کوشیده اند که پاره ای اشارات در غزلیات خواجه را به وضع خانوادگی او مربوط بدانند، ولی این گونه برداشت ها و دریافت ها بیش تر بر استنباطات شخصی مبتنی است.سخن حافظ بسیار کنایه آمیز و پرابهام است و غالباً وجوه مختلف دارد و به آسانی نمی توان مضامین شعر او را به احوال و روی دادهای زمانی و مکانی خاص محدود کرد، مگر این که اشارت تاریخی صریح در آن باشد.با این همه، در چند مورد از سروده های او نکاتی دیده می شود که به روشنی ناظر بر زن و فرزند و اوضاع زندگی اوست.در غزلی که در دوران وزارت قوام الدین حسن (متوفی ۷۵۴) سروده است، خواجه از «سروی» که در خانه دارد سخن گفته و در غزلی دیگر از این که اختر بدمهر یار عزیزی را از چنگ او به در برده و آن شادکامی ناپایدار و گذرا بوده شکایت کرده است.در غزل دیگر به درگذشت فرزندی که قرّة العین و میوه دل او بوده و اکنون در لحد جای گرفته اشاره کرده و در غزلی دیگر در ماتم فرزند و «رود عزیز» خود زاری کرده است.از این اشارات می توان دریافت که او همسری داشته که در نیمه های عمر درگذشته، و فرزندانی داشته که یکی در کودکی و دیگری در جوانی وفات یافته است. کودکی ... [ویکی شیعه] خواجه شمس الدین محمد متخلص به حافظ و ملقّب به لسان الغیب از شاعران پارسی زبان در قرن هشتم هجری. او را بزرگ ترین غزل سرای این زبان برشمرده اند. برخی گفته اند وجه تخلص و شهرت او به حافظ، آن است که او، حافظ قرآن بوده و بسیاری از ابیات او ترجمان مفاهیم قرآنی است. حافظ شناسان مذهب حافظ را شافعی دانسته اند ولی در عین حال با استناد به برخی ابیات دیوانش، بر گرایش و علاقه او به اهل بیت تاکید کرده اند. در مورد خاستگاه حافظ اتفاق نظر وجود ندارد. انصاری کازرونی (سده ۱۰ق.) اصل خاندان او را از عراق عجم و اهل رودآور همدان، و خود حافظ را زاده و رشدیافته شیراز دانسته است. ولی فخرالزمانی قزوینی، نیای حافظ را از مردم کوپای (کوهپای) اصفهان خوانده که در روزگار اتابکان فارس، به شیراز کوچ کرده است. لقب یا نام جدش را غیاث الدین و لقب یا نام پدرش را به اختلاف بهاءالدین یا کمال الدین آورده اند. در سال تولد حافظ اختلاف است و آن را از ۷۱۳ تا ۷۲۰ق گفته اند. [ویکی اهل البیت] خواجه شمس الدین محمد شیرازی، حافظ قرآن و از بزرگترین شاعران غزلسرای ایران و جهان، او متخلص به "حافظ" و معروف به لسان الغیب است. حافظ در سال 726 هجری قمری در شیراز، یکی از شهرهای ایران متولد شد. اگر چه اقوال مختلفی در تاریخ تولد او هست ولی آنچه که قطعی است این که در قرن هشتم هجری بود. پدرش بهاءالدین و جدش شیخ غیاث الدین که از اهالی اصفهان و یا به قولی از اهالی تویسرگان بودند. مادر او اهل کازرون از شهرهای استان فارس بود. او بعد از مرگ پدرش با مادر خود در شیراز ماند و زندگی آنها در فقر و تنگدستی بود. همین که به سن جوانی رسید در نانوایی به خمیرگیری مشغول شد ولی عشق به تحصیل علم و کمالات، او را به مکتب خانه کشاند لذا در همان شیراز به تحصیل علم و کمالات پرداخت. در مجالس علما و فضلای بزرگ که یکی از آنها "قوام الدین عبدالله" بود، شرکت کرد و کسب علم کرد. او شروع به حفظ قرآن کرد تا این که قرآن را از حفظ کرد و حافظ کل قرآن به چهارده روایت شد و از این رو به دستور "قوام الدین" لقب حافظ گرفت و متخلص به حافظ شد و به دلیل شیوائی سخن و کلامش به «حافظ شیرین سخن» و «حافظ خوش کلام» معروف شد. او در جمیع اخلاق، سرآمد و دور از هر گونه ریا و تزویر بود. حافظ از شاعران بزرگ و مشهور است. شهرت اصلی او بیشتر در غزلسرایی است. هر چند که چندین قصیده عالی و چند منظومه کوتاه و محکم و نیز رباعیات، قطعاتی سروده است. او را نمی توان در ردیف شاعران تک بعدی و تک ساحتی محسوب و تفکر شاعرانه اش را تنها به یک وجه خالص، تفسیر و تاویل کرد. اشعار او به نوعی ابهامات وحی است و از همین رو، به «لسان الغیب و ترجمان الاسرار» معروف است. اشعار او، دریایی از معرفت و ایمان و کوهی از صبر و مقاومت، عشق و وصال، ندایی از بهشت و سودایی از کمالات عرفانی است. شعر حافظ دارای ابعاد گوناگون و متنوع و پر از راز و رمز است. در اشعار حافظ، رد پا و ذکر شاعرانی چون فردوسی، سعدی، نظامی، ظهیر فاریابی، سلمان ساوجی، خواجوی کرمانی و کمال خجندی آمده است. تاکنون دیوان اشعار حافظ به خط خود او، بدست نیامده و شاید دلیل بسیاری از تصحیح های دیوان حافظ همین باشد. مشهور است که برای اولین بار، یکی از شاگردان و یاران او به نام محمد کلندام اشعار او را گردآوری و تدوین نمود. دیوان خواجه شیراز برای اولین بار در سال 1791 میلادی برابر با 1169 شمسی در کلکته، در 152 برگ به اهتمام "ابوطالب خان پسر حاجی محمد بیک تبریزی اصفهانی متولد در کلهنو" چاپ شد. تاکنون که دویست و چند سال از آن می گذرد، به دفعات مکرر از روی نسخه های خطی و چاپی در کشور های ایران، هند، مصر، ترکیه و... با شکل های مختلف و تصحیح های گوناگون چاپ و منتشر شده است. زندگینامه حافظ، از کتب دیوان مختلف حافظ.