تنغم

لغت نامه دهخدا

تنغم. [ ت َ ن َغ ْ غ ُ ] ( ع مص ) سخن نرم گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ).سخن آهسته گفتن ، یقال : سکت فماتنغم . || آهسته سرائیدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اوراکل فال اوراکل فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی