بونی

لغت نامه دهخدا

بونی. ( ع اِ ) نوعی از خرما. ( تفلیسی ). ( یادداشت بخط مؤلف ).
بونی. ( ص نسبی ) منسوب به بونه که شهری است در ساحل آفریقا. ( الانساب سمعانی ) ( لباب الانساب ). || منسوب است به بون که شهرکی است از بادغیس هرات. ( لباب الانساب ) ( الانساب سمعانی ). و رجوع به بون شود.
بونی. ( اِخ ) از جمله کسانی است که در کیمیا ( زرسازی ) بحث کرده و بعمل رأس و اکسیر تام رسیده است. ( ابن الندیم ).
بونی. ( اِخ ) محی الدین یا شرف الدین احمدبن علی القرشی بونی. پیشوایی است متبحر و صاحب تصنیفات بسیار در علم حروف از آن جمله : شمس المعارف الکبری و الوسطی و الصغری و لطائف الاشارات. و او راست : 1 - رساله ٔسرالکریم فی فضل بسم اﷲ الرحمن الرحیم. 2 - شرح اسم اﷲ الاعظم. 3 - شمس المعارف الکبری. مقصود از این کتاب اطلاع و علم به شرف اسماء خداوند تبارک و تعالی. 4- فتح الکریم الوهاب فی ذکر فضائل البسمله. 5 - اللمعة یا اللمعة النورانیه ، درباره اسماء اعظم. وی بسال 622 هَ. ق. درگذشته است. ( از معجم المطبوعات ).

فرهنگ فارسی

محی الدین یا شرف الدین احمد ابن علی القرشی بونی . پیشوایی است متبحر و صاحب تصنیفات بسیار در علم حروف : از آن جمله شمس المعارف الکبری و الوسطی و الصغری لطائف الاشارات .

دانشنامه عمومی

بونی ( به مجاری: Bőny ) یک شهرستان مجارستان در مجارستان است که در دیور - موشون - شوپرون واقع شده است.
بونی ۵۰٫۴۲ کیلومترمربع مساحت و ۲٬۲۲۴ نفر جمعیت دارد.
بونی (اسن). بونی ( به فرانسوی: Bony ) یک کمون در فرانسه است که در ان ( ا - دو - فرانس ) واقع شده است. بونی ۷٫۹۸ کیلومتر مربع مساحت دارد ۱۱۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال انگلیسی فال انگلیسی فال جذب فال جذب فال ماهجونگ فال ماهجونگ