بلاط

لغت نامه دهخدا

بلاط. [ ب َ ] ( ع اِ ) زمین رست و هموار. ( منتهی الارب ). زمین هموار و نرم. ( از اقرب الموارد ). || سنگها که در سرا و جز آن گسترده باشند. ( منتهی الارب ). حجر و سنگ که در خانه فرش شود. ( از اقرب الموارد ). تخته های سنگ که بدان زمین را فرش کنند. ( از المنجد ). || در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، اسفالت. || هر زمین که بر آن سنگ یا خشت پخته گسترده باشند. ( منتهی الارب ). زمین که بوسیله «بلاط» یا بوسیله آجر فرش شده باشد. ( از اقرب الموارد ): مسجدها الجامع من أجمل المساجد،فی صحنه برکة ماء و یطیف به بلاط عظیم الاتساع. ( ابن بطوطة ). || بلاطالارض ؛ روی زمین ، یا منتهای صلب از زمین. ( منتهی الارب ). رویه زمین ، و گویند منتهای صلب از آن ، و گویند آنچه سخت باشد از متن و پشت آن. ( از ذیل اقرب الموارد ). || بلاطالملک ؛ کاخ شاهی ، و مجازاً، مجلس و بزرگان پادشاه. ( از المنجد ). دربار. دربار شاهی. || بخیل. ( اقرب الموارد ). || فقیر و معدم. ( اقرب الموارد ).گویند «ماذا یأخذ الریح من البلاط»؛ یعنی باد از شخص بخیل یا از فقیر چه گیرد. ( از اقرب الموارد ). || هی حسنة البلاط؛ مجازاً، یعنی او زنی است زیبا هنگام برهنگی. ( از ذیل اقرب الموارد از الاساس ).
بلاط. [ ب ِ ] ( ع مص ) مصدر مُبالطة است در تمام معانی. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به مبالطة شود.
بلاط. [ ب َ / ب ِ ] ( اِخ ) نام چند جایگاه است : دهی است در دمشق. ( منتهی الارب ). بیت البلاط؛ قریه ای است از قرای غوطه دمشق. ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ). || قلعه ای است در اندلس. ( منتهی الارب ). بلاط عَوسَجه ؛ قلعه ای است در اندلس از اعمال شنتبریه. ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ). || موضعی است در مدینه مابین مسجد نبوی و بازار که در آن سنگها گسترده اند. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ). || شهری بوده میان مرعش و انطاکیه که اکنون خراب است. ( منتهی الارب ) ( از مراصد ). شهری قدیمی بین مَرعَش و انطاکیه ، و نهراسود که از ثغور خارج میشود از میان آن می گذرد، و آن از اعمال حلب بشمار آید. ( از معجم البلدان ). || موضعی است در قسطنطنیه که سیف الدوله اسیران را در آنجا مقید می داشت. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ). || دهی است در حلب. ( منتهی الارب ). || دارالحکومه پیلاطس است که باسنگ مرمر و غیره فرش شده بود. ( قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ فارسی

نام چند جایگاه است : دهی است در دمشق بیت البلاط قریه ایست از قرای غوط. دمشق . یا قلعه ایست در اندلس . قلعه ایست در اندلس از اعمال شنتبریه . یا موضعی است در مدینه مابین مسجد نبوی و بازار که در آن سنگها گسترده اند. شهری بوده میان مرعش و انطاکیه که اکنون خراب است .

دانشنامه عمومی

بَلاط ( انگلیسی: Balat ) یک محله قدیمی یهودی نشین در منطقه فاتح شهر استانبول است. این محله در شبه جزیره تاریخی استانبول و بر ساحل غربی شاخ زرین واقع شده است. نام بلاط احتمالاً از واژه یونانی پالاتیون، از پالاتیوم لاتین، گرفته شده که به معنای کاخ است و به کاخ بلاشرنه اشاره دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بلاط زمین های در پیرامون مسجدالحرام و مسجدالنبی است.
بلاط به زمین صاف و سخت و نیز سنگ یا آجری که با آن زمینی را فرش کرده اند، گویند. این نام بر زمین های صاف و هموار پیرامون مسجدالحرام وهمچنین زمین های پیرامون مسجدالنبی اطلاق شده است. بلاط در پیرامون مسجدالنبی از وسعت و شهرت بیشتر برخوردار بوده است. برخی فاصله مسجدالنبی تا بازار مدینه را بلاط نامیده اند. البته این زمین فقط بخشی از بلاط است. بلاط از غرب تا نزدیک خانه عباس بن عبد المطلب در بازار مناخه ، از شرق تا خانه مغیرة بن شعبه در سر راه بقیع ، از شمال تا بوستان ابوطلحة بن سهل انصاری در پشت مسجدالنبی، و از جنوب تا خانه عثمان بن عفان را شامل می شد.
[ویکی حج] بَلاط، زمین های پیرامون مسجدالحرام و مسجدالنبی را گویند.
وسعت و شهرت بلاط پیرامون مسجد نبوی بیشتر بوده و فاصله آن از مسجدالنبی تا بازار مدینه بود و خانه برخی از صحابه در پیرامون آن قرار داشت.
قسمت هایی از بلاط مسجد نبوی هنگام گسترش مسجد جزء مسجد شد و احکام مسجد بر آن بار شد.
[ویکی فقه] بلاط (ابهام زدایی). واژه بلاط ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: • بلاط (مکان)، اطلاق شده به هر زمین ، یا به زمین نرم و هموار یا به سنگ فرشی که زمین خانه و جز آن را بدان بپوشانند• بلاط (کاخ)، نام چندین کاخ کهن در قسطنطنیه و اندلس• جان بلاط، ابوالنصرجان بلاط مِن یَشْبَک اشرفی ناصری، دولتمرد و سلطان مملوکی بُرجیة (چِراکَسة) مصر
...
[ویکی فقه] بلاط (مکان). بلاط به هر زمین ، یا به زمین نرم و هموار یا به سنگ فرشی که زمین خانه و جز آن را بدان بپوشانند، گفته می شود. و به مکان های مختلفی بلاط اطلاق شده است.
بلاط به هر زمین ، یا به زمین نرم و هموار یا به سنگ فرشی که زمین خانه و جز آن را بدان بپوشانند، گفته می شود. بلاط یا مُبَلَّطه همچنین به هر زمینی که با سنگ یا آجر فرش کنند. یا جاده سنگ فرش شده و شاهراه مانند جاده قدیم رومی که در نزدیکی اثارب از نواحی حلب آغاز می شد. اطلاق شده است . بلاط به این معانی از واژه یونانی پلاتیا که از طریق زبان آرامی وارد عربی شده ، اخذ شده است .
بلاط در مدینه
این نام بر زمین های صاف و هموار پیرامون مسجدالحرام و همچنین زمین های پیرامون مسجدالنبی اطلاق شده است. بلاط در پیرامون مسجدالنبی از وسعت و شهرت بیشتر برخوردار بوده است. برخی فاصله مسجدالنبی تا بازار مدینه را بلاط نامیده اند. که جمعی از بنو عدی ، از جمله ابوجَهم عامر بن حُذَیفه و افرادی دیگر از سرشناسان شهر در آن جا سکنی داشتند. بلاط الجَنّه در قُبه الصخره قدس نیز زمینی سنگ فرش شده بود. البته این زمین فقط بخشی از بلاط است. بلاط از غرب تا نزدیک خانه عباس بن عبد المطلب در بازار مناخه، از شرق تا خانه مغیرة بن شعبه در سر راه بقیع، از شمال تا بوستان ابوطلحة بن سهل انصاری در پشت مسجدالنبی، و از جنوب تا خانه عثمان بن عفان را شامل می شد.
← بلاط هم جوار خانه صحابه
بلاط همچنین به معنی خرگاه شاه و امیر و رواق مسقف مسجد جامع که مساحت میانی ستون را در بر می گرفت ، یا هر رواق سرپوشیده یا تالار ستون دار، یا تخته سنگی مرمرین که بر آن نوشته هایی کنده کاری شده ، و بر سر در آرامگاه یا بنایی نصب شده . اطلاق شده است . ابن جبیر در وصف مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) در مدینه ، آن را بنایی مستطیل شکل دانسته که رواق (بلاط) هایی متعدد از ۴ سوی آن را در برگرفته ، و صحن میانی آن با سنگ و ماسه فرش شده است . بلاط الولید در دمشق نیز ظاهراً یکی از رواق های مسجد جامع بود که ولید خلیفه اموی (حک ۸۶ -۹۶ق /۷۰۵- ۵۱۵م ) ساخت ، اما عرب ها این نام را به همه مسجد اطلاق می کردند.
سرزمین هایی با نام بلاط
...
[ویکی فقه] بلاط (کاخ). بَلاط، یا بِلاط، نام چندین کاخ کهن ، می باشد. بلاط واژه ای است معرب که در منابع عربی به معانی گوناگون از جمله به معنی قصر و کاخ آمده است . بلاط در این معنی معرب واژه «پالاتیوم » لاتین است .
مسعودی به «بلاط» (کاخ ) قسطنطنیه اشاره دارد که ایرنه (رینی ) ملکه بیزانس (۱۸۱-۱۸۶ق /۷۹۷-۸۰۲م ) در آن جا ساخته بود؛ در این کاخ محلی (بندری ) بود که زنجیری بر گرد آن کشیده بودند و فرستادگان عرب برای بازخرید اسیران در آن جا پیاده می شدند. ابن حوقل نیز از «دارالبلاط» قسطنطنیه سخن گفته است که گویا زندان بود. دارالبلاط بخشی مجزا از کاخ شاهی بوده است . به گفته مقدسی پادشاه روم در پی لشکرکشی مَسلمه بن عبدالملک به قسطنطنیه و به تقاضای وی دارالبلاط را به مثابه سرایی برای استقرار سران و بزرگان مسلمانان که در جنگ به اسارت در می آمدند، روبه روی کاخ خود، در آن سوی میدان مشرف بر دریا ساخت تا در پناه او باشند. شعرای بسیاری از جمله ابوفراس حمدانی ، شاعر دربار سیف الدوله ، در اشعار خود از دارالبلاط یاد کرده اند. امروزه در جای آن محله ای است در استانبول به نام کاغذخانه که در کنار شاخ زرین (خلیج ) از شاخابه های بسفر، میان «فنار» و «ایوان سرای » قرار دارد. که بناهای کهن از جمله حمامی از سده ۹ق/۱۵م و تکیه و مسجدی از سده ۱۰ق در آن واقع است .
بلاط مغیث
از نخستین بناهایی که در اندلس با نام بلاط ساخته شد، کاخی بود که مغیث (د ح ۱۰۰ق /۷۱۸م ) فاتح قرطبه ، در این شهر برای خود طراحی و بنا کرد. وقتی موسی بن نُصَیر به قرطبه رفت ، بلاط مغیث را به بهانه آنکه شایسته والی قرطبه است ، تصاحب کرد و مغیث به عوض آن ، خانه با شکوه حاکم پیشین قرطبه را گرفت . در آن جا کاخی بلند و با شکوه بود که به بلاط مغیث معروف شد. این کاخ بعداً نیز محل استقرار والی اندلس بود. بعدها در توسعه قرطبه ، بخشی از حومه شهر پیرامون بلاط مغیث شکل گرفت . در (۱۴۰ق / ۷۵۷م ) وقتی عبدالرحمان بن معاویه به قرطبه درآمد، ظاهراً در این قصر مستقر شد و یوسف بن عبدالرحمان فهری ، آخرین والی اندلس (حک ۱۳۰- ۱۳۸ق /۷۴۸- ۷۵۵م ) در بلاط الحر (در شرق قرطبه ) که والی پیشین اندلس ، حر بن عبدالرحمان ثقفی (حک ۹۸-۱۰۰ق ) ساخته بود. پیاده شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم