تیره و تار

لغت نامه دهخدا

تیره و تار. [ رَ / رِ وُ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سیاه و ظلمانی : هوا تیره و تار شد. دنیا در چشمم تیره و تار شد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تیره ، و تار شود.

فرهنگ فارسی

سیاه و ظلمانی هوا تیره و تار شد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم