بنج

لغت نامه دهخدا

بنج. [ ب َ ] ( اِ ) دو زن را گویند که یک شوهر داشته باشند. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری )( برهان ). هوو. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). بنانج.
بنج. [ ب َ ] ( اِ ) رجوع به بزرالبنج و بنگ شود.
بنج. [ ب َ ] ( ع مص ) بازگردیدن به اصل خویش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
بنج. [ ب ِ ] ( ع اِ ) اصل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اصل. ریشه. نژاد. نسب. ( ناظم الاطباء ). اصل بابونج. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || و رجوع به نشوءاللغه شود. || شلتوک. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

= بنگ

فرهنگ فارسی

( اسم ) بنگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم