رکوع کردن

لغت نامه دهخدا

رکوع کردن. [ رُک َ دَ ] ( مص مرکب ) به رکوع رفتن. پشت خم کردن. پشت خم دادن. حالت رکوع مرد نمازگزار گرفتن :
نرگس همی رکوع کند در میان باغ
زیرا که کرد فاخته بر سرو مؤذنی.منوچهری.

فرهنگ فارسی

به رکوع رفتن پشت خم کردن پشت خم دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم