عنسی

لغت نامه دهخدا

عنسی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به عنس بن مالک بن اُدَد. و آن حیی است از مذحج. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به عنس ( ابن مالک... ) شود.
عنسی. [ ع َ ] ( اِخ ) اسودبن کعب عنسی. لقبش ذوالحمار و کذاب است. وی کسی بود که در عهد پیغمبر ( ص ) در یمن ادعای پیغامبری کرد. رجوع به اسود ( ابن کعب... ) شود.
عنسی. [ ع َ ] ( اِخ ) علی بن محمدبن احمد عنسی صنعانی. رجوع به علی عنسی شود.
عنسی. [ ع َ ] ( اِخ ) علی بن موسی بن عبدالملک اندلسی. رجوع به علی عنسی شود.
عنسی. [ ع َ] ( اِخ ) علی بن یحیی یمانی. رجوع به علی عنسی شود.

فرهنگ فارسی

علی بن یحیی یمانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال ابجد فال ابجد استخاره کن استخاره کن فال ارمنی فال ارمنی