صعو

لغت نامه دهخدا

صعو. [ ص َع ْوْ ] ( ع اِ ) ج ِ صَعوَة. ( منتهی الارب ). رجوع به صعوة شود. || ( مص ) خرد و باریک شدن سرکسی. || بانگ کردن چوزه. ( منتهی الارب ).
صعو. [ ص َ ] ( اِخ ) وی جد جعفربن محمدبن ابراهیم بن حبیب صیدلانی مکنی به ابوبکر و معروف به ابن ابی الصعو است. ( الانساب سمعانی ص 352 برگ ب ).

فرهنگ فارسی

وی جد جعفر بن محمد ابن ابراهیم بن حبیب صیدالانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال عشقی فال عشقی فال کارت فال کارت