زرعونی

لغت نامه دهخدا

زرعونی. [ زَ ] ( ع اِ ) نام معجونی است. ( منتهی الارب ). یک نوع معجونی. ( ناظم الاطباء ). مرکبی از فلفل ، دارفلفل ، زنجبیل ، قرفه ، دارچینی ، قرنفل و خولنجان از هر یک جزئی و از تودریان بهمنان بوزیدان و لسان العصافیر و قسط شیرین و سعد و سنبل از هر یک سه جزء کوفته و بیخته به عسل بی موم بسرشند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
سخن حجت بشنو که ترا قوتش
به بکار آید از داروی زرعونی.ناصرخسرو ( یادداشت ایضاً ).رجوع به زرغونی شود.

فرهنگ فارسی

نام معجونی است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه