ریسمان باز

لغت نامه دهخدا

ریسمان باز. [ مام ْ ] ( نف مرکب )رسن باز. دارباز. ( آنندراج ). بندباز. آنکه به روی طناب بازی می کند و می رقصد. ( ناظم الاطباء ) :
نغمه در محفل تماشایش
ریسمان باز تار طنبور است.سعید اشرف ( از آنندراج ).رجوع به رسن باز شود.

فرهنگ فارسی

رسن باز و دار باز . بند باز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم